شاید این جمعــه بیـاید ... شــــاید
پـرده از چـهره گشـاید ... شــــاید
دست افـشان ... پای کـوبان می روم
بـر درِ سلــطان خـوبـان می روم
می روم بار دگــر مسـتم کـند
بیسـر و بی پـا و بیدسـتم کند
با همـهی لـحن خـوش آواییــم
در بـه درِ کـوچـهی تنـهاییـــم
ای دو سـه تـا کـوچـه زِ مـا دورتر
نغمـهی تـو از همــه پـر شـورتر
کـاش کـه این فاصــله را کـم کـنی
محنتـــِ این قافلـــه را کـم کـنی
کـاش کـه همسـایهی مـا میشدی
مــایـهی آسـایــش مـا میشدی
هـر کـه بـه دیـدارِ تـو نـایـل شـود
یکــ شــبــــِ حـلالِ مسـائـل شـود
هـر چـند حضـرتـــــ حجتـــــ ( عج ) "
از نظر ما غایبــــ وَ ما از فیض حضـور آن حضرتـــــ محـرومیـم؛
ولی اعمـال و راه و رسـم آن حضرتــــ را می دانیــم ...؛
یا آن بزرگــوار را " با اعمال و رفتار مان " خشنود می کنیم وَ سلامی
" هر چنـد ضعیفــــ و نـاقـابـل " خـدمتشـان می فرسـتیم ...؛
و یا آن حضرتـــ را با اعمـال نـاپسـند، نـاراضـی و نـاراحتـــ می کنیـم ...!
انتظـار ظـهور و فـرج اِمـام زمـان (عج)،
بـا اذیّتــــ دوسـتان آن حضـرتــــ، سـازگـار نیستــــ ...!
هـر کس بـاید بـه فـکر خـود باشـد و ...
راهی برای ارتبـاط با حضـرت حجتـــ (عج) و فَــرَج در کار خـود پیـدا کـند،
خـواه ظـهور و فَــرَج آن حضـرتــــ دور باشـد، یا نـزدیکــــ ...!
این جمعه هم گذشت اما نیامد...
غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد



افق افق دل من را غبار می گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد
اللهم عجل الولیک الفرج ...