رســول خــــدا (ص) :
هر مومنی بمیرد و یک ورق کاغذ از او بماند که دانشی بر آن باشد آن ورقه روز قیامت میان او و دوزخ حائل و مانع شود و خدای تبارک و تعالی به هرحرفی که در آن کاغذ نوشته شهری در بهشت به او دهد که هفت برابر دنیا باشد.
امّ سلمه همسر رسول خدا صلوات اللّه علیه حکایت کند:
در آن روزهائى که حضرت ، در بستر مرض و آن ناراحتى که سبب فوت و شهادت حضرتش شد، به بعضى از اطرافیان خود فرمودند:
دوست مرا بگوئید بیاید، عایشه شخصى را به دنبال پدرش ابوبکر فرستاد و
چون او وارد شد" حضرت رسول صورت خود را از او برگرداندند و اظهار داشتند :
دوست مرا بگوئید بیاید، پس حفصه شخصى را به دنبال پدرش عمر فرستاد و چون عمر وارد شد، نیز حضرت صورت خود را برگرداندند و فرمودند:
دوست مرا بگوئید بیاید، در این هنگام فاطمه زهراء سلام اللّه علیها، همسرشان علىّ بن ابى طالب علیه السّلام را به حضور پدرشان فرستادند؛ چون علىّ علیه السّلام وارد شدند حضرت از جاى برخواستند و از ورود علىّ علیه السلام تجلیل نمودند؛
و او را در بغـل گرفـته و به سینـه خـود چسـباندند.
روزى پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله "
در جمع اصحاب خود نشسته بود که ناگهان شخصى از طایفه بنى تمیم به نام مالک بن نویره به حضور ایشان وارد شد و به آن حضرت خطاب کردند و اظهار داشتند :
ایمان و مبانى اسلام را به من تعلیم فرما تا با عمل به آن رستگار گردم .
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله " فرمودند:
باید شهادت دهى بر این که خــدائى جــز خــداى یـکــتا "
نیست و او شریکى ندارد،
همچنین گواهى دهى که من محـمّد رسـول خــدا هستم ،
دیگر آن که روزى پنـج مرتبه نمـــاز بخوانى و
مـاه رمضـان را روزه بگیرى "
و زکات و خمس اموالت را بپردازى و حجّ خـانـه خــدا انجام دهى ،
ضمناً در مجموع ولایت و امامت جانشینی "
علـىّ بن ابـى طالبـــ کـه علـىّ بن ابـى طالبـــ و یـازده فـرزنـدش "
مى باشند را بپذیرى .