دروغ "نـابـود کننـده سرمایـه اطمـینان استــــ ...
روزی دروغ " بــه حـقیقتـــــ " گفتــــ :
دوستـداری با هـم به دریـا بـرویم و شنا کنیـم .
حـقیقتـــــِ " ساده لـوح پذیرفتـــ و گــول خـورد .
آن دو بـا هــم بـه کــنار ساحل رفـتنـد .
وقـتی بـه سـاحل رسیدنـد ...
حـقیقتــــ " لـباسهایـش را درآورد " و
دروغ حیـله گر؛ لباسهای اورا پوشید و رفتــــ ...
از آن روز بـه بـعد " هـمیـشه ؛؛؛
حـقیقتــــ " عـریـان و زشتـــ استــــ ...
امــّــا دروغ " در لـباسـهای حـقیقتـــــ "
بـا ظاهـری آراسـته نـمایـان می شـود .
زنـدگـی درصــلح وآرامـشــ ...
آرامشــ ... نـعمتـــِ بزرگی ستــــ ...؛
آدمی برای لذّتــــ بردنــــ از زندگـی " بــه آرامشــ نیــاز دارد.
غـــدیر ای بـاده گــردان ولایـتـــــ
رســولان الــهی مُـبتـلایتــــ
بـه گـوش گــوشــه گـیران خـراباتـــ
ردای سـبز بعـثتــــ را نپــوشــد
تـمــام انـبیـاء سـاغــر گـرفـتنـد
شــرابـــ از سـاقـی کــوثـر گـرفـتن
آن بزرگوار با کارنامه درخشان در مبارزه با حکومت ستمشاهی و
تحمل سالها زندان و کارنامهای درخشانتر در خدمات سیاسی و
مردمی به جمهوری اسلامی ایران، به ملاقاتــــ خــداونـد رفتــــ .
عسگراولادی از مردادماه به علت نارسایی قلبی و گرفتگی عروق "
بستری شده بود ... تحت عمل جراحی قلب قرارگرفت .
عسگراولادی تنها چهره ای بود "
که پس از انتخابات سال 88 تلاش کرد با تعریفی جدید "
راه را بر آشتی در میان بخشی از گروههای سیاسی هموار سازد.
طلب علو درجات و رحمت و فضل الهی را برای ایشان "
مسألت می نمایم.
رسـول خــدا صلـىالله علـیه و آلــه فـرمـودنـد:
على (ع)بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما ؛
قرار مىدهم. على (ع) امام و خلیفه بعد از من است،
غــدیــر بــرکـــه نیـستـــــ ... ،
اقیانوسى ناپیدا ... دریــای جوشان اِلـهی است کــه :
سراسر هستى را پوشانده است ؛
غــدیــر یک مقطع تاریخى نیست ، همه تاریخ است .
غــدیــر با علــى (ع ) پیوند خورده است .
سخن از غــدیــر... ،
سخن از خـدا و محّمـد (ص ) و علــى (ع ) است .
و سخن از ابراهیم (ع ) و موسى (ع ) و عیسى (ع ) است .
غــدیــر ضرورتى بود که باید براى هدایت و ارشاد مردم و
ادامه رسالت انبیاى الهى به وجود مى آمد، و شخصى که بتواند"
چنین رسالتى را عهده دار شود کسى جز علــى (ع ) نبود.
او تربیت شده مکتب پیامبر عظیم الشان اسلام ،
حضـرت محّمـد (ص ) و مفسر بزرگ قــرآن است .
اى جـاودانـه مـرد حقیقتـــ !
اگر به خود جرات نگاشتن درباره ( غــدیــر ) را دادم ،
نَه بدان معناست که " لایق توصیف شأن توام " بلکه امـید "
که نام بى نشانم در ردیف خریداران محبّت و عشق تو باشد.
تو چون یوسفى با مشتریان بسیار و قیمتهاى گزاف"
و من با دست تهى و کلاف ریسمان ناچیز ... !!!
اینک تو را در کجا جستجو کنم ؟
در دل کعبه و یا در میان مظلومان تاریخ از ازل تا اَبد،
یا در میدان کارزار و برقِ شمشیر و فریاد تکبیرت ،
اى تمامى شجاعت و همه سخاوت " اى جلوه گاه تنهاى تنهایى ،
آه..."که سرگذشت تو را جز خدا که پناه تو و رسول او که مربّى تو "
و همسرمهربانتان "که رازدار تو بود ... چه کسى مى داند ...؟؟؟
رسول اکرم (ص ) درباره حضرت علــى (ع ) فرمود:
در شب معراج که به آسمان رفتم .
چنان به خدا نزدیک شدم که فاصله من و خدایم به اندازه دو کمان "
یا دو زراع یا کمتر بود.
معبودم فرمود: اى محمّــد (ص ) در میان مخلوقات کدام را "
از همه بیشتر دوست دارى .
عرض کردم : علــى (ع ) را...،خطاب رسید: پس تماشا کن .
چون نگریستم ، دیدم ، علــى بى ابى طالب آنجاست .
اى شخصیت بیـکران و جامع اضداد!
که را رسد ؛ تا تو را وصف کند؟!
اى کــه عارف " امانت مى آویزد؛
و ... عاشق " در عشق تو سینه چاک مى کند .
و در شیدایى تو نغمه جانسوز مى سراید،
و ... دوستان " از شوق مهر و صفاى تو سرمست مى شوند "
و ... پهلوانان " در میدان سبقت و افتخار و مدال ،
با نام تو " جرات و جسارت و قدرت مى گیرند ...
و با ... یا علــى " شهره آفاق مى شوند،
و ... یتیمان " خود را در آغوش تو مى افکنند ؛
و گرمى محبّت پدرانه تو را بر رخسار خویش احساس مى کنند.
و ... دردمندان " خود را در سایه لطف تو تسلّى مى دهند "
و ... محرومان همه جا با هم ... ... ...
در هر جا جستجو کنیم ، مى یابیم که تو برتر و جامعتر و ژرف ترى ،
پس بناچار دریاى کمالات تو را در چند قطره واژه " بیان مى کنیم .
و بر عجز و ضعف خویش اقرار مى نمایم که تو:
زادگاهتــــ " بیتــــ الله
زندگانى اتـــــ " عــبدالله
وجودتـــــ " محو ذاتـــــ الله
پیکارتـــــ " فى سـبیل الله
سرانجامتــــ " فـناى فـى الله
اى تــجــسـّم صــفـاتـــــ الــهی ...
از آن همـه سـخنـرانـی مـهم روز غــدیـر خـم"
تنــها یکـــ جمـله مـانـده استـــــ .
امّــا این را هم روا نداشته اند ؛ که عاشقان ولایت داشته باشند.
و بــه آن چـَنگــــ بـزننـد و
کـه در این هـم خـدشه کــرده اند کـه:
ولایتــــ " یـعنی دوسـتی ...! نــَه سرپرسـتی و زعامت و امـامتـــ،
و اینـکـــ این مـائیم ؛که رسالتــــ بـر دوش داریــم و ...
وظیفه خطیر ابلاغ فرمان رسول خاتم صلی الله علیه وآله "بعهده ماست"
کـه فــرمـان دادنـد؛ این پیـام را بـه دیـگــران،
پــدران بـه پــسران ، نسـل انــدر نسـل تـا روز قـیامتــــ، بـرسـانیـد.
چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند
بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
آن را به محبّت علــی(ع) بخشیدند.
شبی در محفلی ذکـر علــی(ع) بود
شنیدم عارفــی فـرزانـه فـرمود:
اگـر آتـش بـه زیـر پـوستــــ داری !
نسـوزی گــر علــی(ع) را دوستـــ داری.
خـورشـیدِ شِکـفـته در غــدیر استــــ علــی(ع)
بـاران بـهار در کـویـر استــــ علــی(ع)
بـر مـسنـد عـاشقـی شَـهی بـی همتـاستــــ
بـَر ملکـــ مـحمّـدی امیــر استــــ علــی(ع)
روز مـحـشــر پـرسـیـد ؛ ز مـن رّبِ جَـلـی
فـرمود:تـو غـرق گنـاهی .؟. گفتمش یـا رّب بلـی
فـرمود: پس آتش نمیـگیرد چــرا ؟ جـسم و تَنـَتــــ
گفتمش " چون حـکـــ نمـودم روی قـلبم" یــا علــی(ع)
یاعلیُ(ع)یا علیُ(ع)یاعلیُ(ع)یا علیُ(ع)یاعلی(ع)
کلید قـلبم در دست توست، یــاعلــی (ع).
در هــرشرایطی که باشم ... " باید رضایت تو را داشته باشم ...
تا از پل صراط به راحتی و بدون گناه عبور کنم.
این قفل به دست تو باز می شود.
قـفل قـلبم را "باز کن به رویت" یــاعلــی (ع)
یــاعلــیُ (ع) * یــاعلــیُ (ع) * یــاعلــی (ع).
تـقدیر غـدیر " به امر خــدای غـدیر " و بـه دستــــ فرزند غـدیر "
رغــم خــواهــد خــورد.
یــاعلــیُ (ع) * یــاعلــیُ (ع) * یــاعلــی (ع).
پیــام خــداونـد در غـــدیر چـیستــــ...؟
رجــوع بــه امــام زنـــده و حــاضــر.
مـــا چــقدر بــه این امـر خــداونـد عـمل میکـنیـم...؟
یــاعلــیُ (ع) * یــاعلــیُ (ع) * یــاعلــی (ع).
اَشهَدُ اَنَّ عَلیَ وَلیُ الله ...
ای اوّلــین امــام من " نــام تـو ،کـه می آیـد بَـهار می شود.
پـاییـزم " گـلسـتان می شود.
نــام تـو ، سـر منشـاء عـاشـقان جـهان است.
نــام تـو ، سـر آغــاز عـشق است.
حضـرتِ دار و نــدار من.
روزهـایِ سخـتــــ بـا نــام تـو ، آسـان می شود.
حـضـرتــــ بــود و نبــودِ من.
چـه کــنم ؟؟؟ کـه از تــو دورم " امـّا بــا تـمام بــدی ها ...
قـلبـم ، دلـم ، صـدایـم ، تـو را فـریـاد مـی زنــد ...
اشهد ان علی ولی الله ...
اشهد ان علی ولی الله ...
اشهد ان علی ولی الله ...
امــام دهـم شـیـعـیان حـضـرت امــام علـی الـنـقی (ع) ؛
نیمه ذیحجه سال 212 هـجری قـمری نـوشتـه انـد .
پدر آن حضرت ، امـام مـحّمـد تـقی جـَوادالائـمـه (ع) ؛
و مادرش سـمانــه از زنـان درستــــ کـردار پــاکـدامـنی بـود کـه :
دستِ قدرت الـهی او را برای تربیتِ مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ،
چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید"و بدین مأموریت خدایی قیام کرد.
نام آن حضرت (علی) کنیه آن امام همام " ابـوالـحـسن "
و لقبهای مشهور آن حضرت " هــادی " و " نـقـی " بـود .
حضرت امام هادی (ع) پس از پدر بزرگوارشان در سن 8 سالگی "
به مقام امامت رسید و دوران امامتشان 33 سال بود .
جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف ؛
جهان اسلام به مدینه می کشانید .
و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و
حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ،
نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند .
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند:
خــدا را شــاهـد مىگــیـرم ؛
که شنیدم رسول خدا صلىالله علیه و آله فرمودند :
علــى بــهتـرین کـسى استــــ کـه :
جـانشـین خـود در مـیان شـما قـرار مىدهــم.
على امام و خلیفه بعد از من است،
و دو فرزندم (حسن و حسین(ع) و نـُه تن از فرزندان حسین (ع)؛
پیشوایان و امامانى پاک و نیک هستند.
اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود،
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمودند:
و اگر مخالفت ورزید،
تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیهالسلام سکوت کرد،
و براى گرفتن حق خویش قیام نکرد؟
رسـول خــدا صـلىاللهعلیــه و آلـه فـرمـودنـد:
مَـثَلِ امــام (مِـثل علـى)، هـماننـدِ کـعبـه استــــ،
کـه مـردم بـه سُـراغ آن مىرونــد،
نَــه آن کـه کـعبـه " بـه سُـراغ مـردم بیــاینـــد.
اما کسانی (ابوبکر) را مقّدم داشتند که خــدا او را کنار زده بود،
و کسى (علــى) را کنـــار زدند که خــدا او را مقّدم داشته بودند.
نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند،
آنها هوا پرستى را برگزیدند"بر اساس رأى و نظر شخصى عمل کردند،
هـلاکتــــ و نــابـودى بـر آنــان بــاد!
پــروردگـــارا !
بـه تـو پنـاه مىبــرم از کـمى یــاران " پـس از فـراوانـى آنــان.
حقـّـاً کـه حـقیقـتاً عـلی (ع) حـّق باشـد
حـّق استـــ عـلی(ع) زِ حـّق کـه بـَر حـّق باشـد
دیـدیـم خَـطی بـه دفـتر لَـم یَـزلـی
حـّق با عـلیُ(ع) عـلی (ع) مَعَ الحَّق باشَد