مـــــــــــادرانـــــه !!!

و لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ

مـــــــــــادرانـــــه !!!

و لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ

همه آرزوهای تاریخ بشر ...

 
حضرت مهدی (عج) ؛اولین کاری که میکنندِ بعد از ظهور" چیست؟

امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرمایند:  

زمانیکه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کنند . 

به خانه کعبه تکیه می زنند و می گویند:  

(( بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین )) 

سپس خود را معرفی می نمایند که:  

من بقیه الله، من خلیفه الله و حجت الهی در میان شما هستم.  

در آن حال هر کسی به حضرت سلام می کند، می گویند:  

     (( السلام علیک یا بقیه الله )) 

در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام می فرمایند:  

قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به دیوار کعبه تکیه داده و  

مردم جهان را مخاطب قرار می دهد و می فرمایند:  

هر کس بخواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم آدم و شیث،  

هر کس بخواهد نوح و سام را ببیند، اینک منم نوح و سام،  

هر کس بخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند،منم ابراهیم و اسماعیل،  

هر کس بخواهد موسی و یوشع را ببیند،منم موسی و یوشع،  

هر کس بخواهد عیسی و شمعون را ببیند،منم عیسی و شمعون، 

هر کس بخواهد محمد (ص) و علی (ع) را ببیند،  

منم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام،  

هر کس بخواهد حسن و حسین (ع)را ببیند،منم حسن و حسین(ع)،  

هر کس بخواهد امامان از اولاد حسین علیه السلام را ببیند،  

منم آن امامان معصوم از نسل پاک حسین علیه السلام،‌ 

اینک سخنان مرا گوش کنید : 

تا شما را از آن چه شنیده و می دانید ... و  

آن چه تا کنون نشنیده و نمی دانید، خبر دهم...  

اینکه : حضرت صاحب الزمان (عج) در مقام معرفی خود " 

اسامی پیامبران و امامان علیهم السلام را می برند،  

به خاطر این است که:ایشان عصاره و تجسم کامل اهداف و 

آرمان هایی به شمار می رود که انبیا و اوصیا برای آن مبعوث شده اند؛ 

و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نماد کامل " 

همه آرزوهای تاریخ بشر است که تلاش " 

انبیاء و ائمه علیهم السلام را به ثمر می نشاند. 

بچه محله امام رضایوم ...

 
موره میبینی که شر و با صفایوم
 بچه محله
امام رضایوم 

زلزلیوم حادثیوم بلایوم
بچه محله
امام رضایوم

هر روز جمعه دلومه مبندوم
به پینجله طلا و ورمگردوم

کار و بارم ردیفه با خدایوم
بچه محله
امام رضایوم

به مو بگو بیا به قله قاف
اصلا مو ره بیزر همونجه علاف!

قرار مرار هر چی بیگی مو پایوم
بچه محله
امام رضایوم

دروغ ، مروغ نیست مییون ما باهم
الان به عنوان مثال تو حرم

چند روزه که تو نخ کفترایوم
بچه محله
امام رضایوم

چشم موره گیریفته چنتا کفتر
گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر

الان دروم خادماره مپایوم
بچه محله
امام رضایوم

کفتراره که بردم از روگنبد
مرم مو واز تونخ رفت وآمد

تو نخشه او گنبد طلایوم
بچه محله
امام رضایوم

گنبده نصب شب مده به دستم
او گفته: هر وقت که بییی مو هستوم

مویم که قانع و بی ادعایوم
بچه محله
امام رضایوم

وخته میبینم توی عالم همه
ازش میگیرن و مگن واز کمه

گنبدشه اگر بده رضایوم
بچه محله
امام رضایوم

گنبد و ممبد نموخوام باصفا
سی ساله پای سفره ای آقا

منتظر یک ژتون غذایوم
بچه محله
امام رضایوم 
 
(( توسط قاسم رفیعا ))

ویـــزایــی لازم نیــستـــــ ،

 

صــدور هـیـچ گــذرنــامـــه و ؛ 

 

ویـــزایــی لازم نیــستـــــ ، 

   

 

وقـتی بـه خــداونــد “ پــناهــنده ” مـی شـویـد.   

 

 

   گـاهی بـرخی ازالــطـاف خــداوند ؛  

با شکستن تمامی شیـشـه هـا وارد می گـردد.  

 

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد: 

 

 او می گوید :آری " و آنچه می خواهی به تو می دهد. 

 

 او میگوید : نَه " و چیز بهتری به تو می دهد.   

  

او می گوید : صبر کن" و بهترین را به تو می دهد. 

 

نماز... ملاک قبولی اعمال.

  

 

 

نماز،امید و هستی مومن است. 

نماز ،همه ی خواسته حق است.
نماز،تسلا بخش انسان در بحران است.  

نماز ،سرچشمه ی خوبی هاست.

نماز،خروش دریای درون است.
نماز، فریاد رهایی موجود است. 
 

نماز، شکوفایی شوق پرواز است.  

نماز، وصیت انبیای الهی است. 

نماز، راز گفتن با معبود است. 

نماز، پلی است از خاک تا افلاک.
نماز ،پیوستن قطره به دریاست.
نماز ، پنجره ای از برهوت به ملکوت.
 

نماز، ملاک قبولی اعمال است.
نماز ،بهشت خلوت انسان است.
نماز، نوسازی معنوی است.
نماز، عالی ترین مظهر عبودیت است. 

نماز، راه همه ی انبیاست. 
نماز، مبارزه با هوی و هوس است.
نماز، مبارزه با خواسته های غیرعقلی است.
نماز ، اوج خشوع در برابر خالق است.  

نماز؛عزت دهنده مومن است. 
نماز؛ کلید بهشت است.
نماز؛ زیباترین جلوه نیایش است.
نماز؛ موجب خشنودی خداست.

نماز ؛شکفتن اندیشه است و  

سبز شدن ریشه...
نماز ؛سرمایه وصال محبوب است.

حـــلـوا...

مواد لازم :  

آرد گندم 1.5 لیوان . 

شکر 1 لیوان .  

آب ؛ یک لیوان سرخالی.  

هل سابیده 1 ق غ . 

زعفران دم کشیده 2 ق غ . 

روغن 1 لیوان سر خالی ( مخلوط روغن و کره ) .  

گلاب 1 چهارم لیوان .  

 

 روغن که گرم شد" آرد را افزوده و با شعله متوسط ؛  

آرد راتفت داده تا طلائی شود،  

  

 

شربت حلوا ؛ 

  

آب + شکر + گلاب + هل + زعفران 

را مخلوط کرده ...تا خوب حل شود. 

چند قطره از شربت آماده شده را به آرد افزوده ؛ 

اگرصدای ( جیز ) آن را شنیدید؛ آرد ما آماده پذیرفتن شربت هست.

مابقی شربت را افزوده وخوب مخلوط کرده تابه روغن بیفتد. 

 

       

پیتزا"گوشت یاسوسیس !

پیتزا گوشت و قارچ یا سوسیس و قارچ ! 

مواد لازم خمیر :  

آرد سفید ۲ و نیم پیمانه .  

بکینگ پودر  ١ ق غ .  

خمیر مایه ١ ق غ . 

ماست  نصف پیمانه .  

شیر  نصف پیمانه

روغن مایع یک چهارم پیمانه .  

نمک نصف ق چ . 

شکر   ١ ق غ . 

و ا زده تخم مرغ. 

(می توان...ازخمیر های آماده ؛ استفاده کرد.) 

  

فلفل دلمه ای نگینی 2 ق غ .

سوسیس یا گوشت چرخ کرده به مقدار لازم.  

پنیر پیتزا " روی موادمان را بپوشاند.

قارچ خرد شده هم ، همین طور.  

سس گوجه فرنگی ؛ روی خمیرمان را کامل بپوشاند. 

 

خمیر "را درظرف چرب شده قرار داده و مقداری سس گوجه فرنگی " 

روی خمیر و کمی پنیر پیتزا و مواد ، 

( گوشت و پیاز تفت داده شده وفلفل دلمه ای خرد شده"  

همراه با کمی نمک و زرد چوبه ) 

یا مقداری سوسیس حلقه شده، بجای گوشت... 

وروی آن قارچ های حلقه شده " وروی آن پنیر پیتزا و پودر آویشن. 

درداخل فر یـــا روی شعله پخش کن و شعله بسیار بسیار کم "  

روی گاز" آماده شود... 

اگر در تابه چدنی باشه بهتره"حرارت پخش میشه . 

 

می توانیم: خمیر را با وردنه باز کرده وابتدای خمیر مواد را گذاشته" 

ودر اخر هم پنیر پیتزا"راو خمیر را لول کرده ( مثل ساندویچ بپیچید... ) 

در هر صورت 45 دقیقه کافی ست. درروی شعله گاز. 

  

به یاد تو " لحظه هایم را ،

 

 بـــار الـــهـا :

 

درهای لطف و رَحمتت مثل همیشه"باز است .  

 

 

زیر باران رحمتت دست هایم را به آسمان بلند میکنم.

  تا میوه های اجابت بچینم ... 

ومی دانم دست هایم " هرگزخالی بر نخواهند گشت.

بـه یـاد تــو " لـحظـه هـایـم را "می گذرانم . 

و همیشه بــه تــو می انـدیـشم ... 

و تنـها تـو را در این شـهر نیــاز "می خوانـم. 

 

 این شـهر ؛ قــبله گــاه نیــاز است
  سـجـاده ی ؛ 
قــبول نــمــاز است 


   هــرگــز دلــی شـکسته نـمانـده ... 

  پـشت دری کــه یـکـسره بــاز است.!

در این خانه خدائی ستـــــ !...

هــر نفســـ می رسـد از سـینه ام ایـنـــ نـالـه بـه گوشــ 

  

 که در این خانه خدائی ستـــ" به هیچ کســ مفروشــ !...   

 

  بــه کـعبـه گـفتـم : تــو ازخـاکـی منـم خـاکــــ . 

  چــرا ؟ بـایـد بــه دور تــو بـگــردم ?...؟ 

  نــدا آمــد !!! تــو بـا پـا آمـدی بـایـد بـگردی. 

  بــرو بــا دل بــیا " تــا مـن بـگـردم ...

باید...خداحافظی کرد ...

باید؛آهسته آهسته خداحافظی کرد ... 

بــا نـغـمه هــای...  

اللهم رب شهر رمضان... 

 

 

بار خدایا !

ما اهل این ماه هستیم ...!

که ما را به سبب آن شرافت و ارزش بخشیدی !

و با فضلت به ما توفیق درک آن را عطا فرمودی !

در حالیکه شقاوت پیشگان به وقت گرانبهای آن جاهل !...

و به جهت شقاوتشان از فضل آن بی بهره اند !

 تویی ...

صاحب آنچه که توفیق شناختش را به ما داده ...

و ما را به شناخت آن برگزیدی !

و ما را به راه و رسم آن رهنمون شدی !

بار خدایا !

در برابر آنچه که در این ماه از ادای حق تو کوتاهی کردیم ...

پذیرش عذرخواهی ما را بر خود لازم گردان !

و عمرهای ما را که در پیش است تا ماه رمضان آینده برسان !

پس وقتی ما را به آن ماه رمضان رساندی ...

بر انجام عبادتی که شایسته ی توست یاریمان کن !

و ما را برای بجای آوردن عبادتی که سزاوار آن ماه است ...

                                                       وادار ساز !

و برای ما در طول ماههای سال

از اعمال شایسته و کردار نیکی پیش آور که ...

جبران کننده ی حق تو در این دو ماه

                            (ماه رمضان کنونی و ماه رمضان آینده)

باشد ! 

 

دستانت رابسوی کدام آسمان ...

آنـگاه کـه غـرور کـسی را خــرد می کـنی...، 

آنـگاه کـه کـاخ آرزو های کـسی را ویـران می کنی، 

 

آنـگاه کـه آبــروی کــسی را نــایده می گــیری، 

تــا خــودت بـه آبــروی نــداشته ات" بــرسی...! 

 

آنـگاه کـه حـتی گـوشتـــ را مـی بـندی ؛ 

تــا صـدای خـرد شـدن غـرورش را نـشنوی،  

 

  

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نــمی بــینی ، 

می خواهم بدانم...، 

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی" 

تــا بــرای خـوشبـخـتی خـودت دعـــا کـنی؟ 

خـــطـای دیـــد...

خطـای دیــد جالبــــــ "

                      

پژوهشگران علوم پزشکی می گویند :

قلب سالم مانع از پیر شدن مغز می شود: 
  

پژوهشگران علوم پزشکی می گویند : 
نتایج تحقیقات جدید نشان می دهد ؛ 
که سالم نگه داشتن قلب ؛ 
بتواند عمل پمپ خون را به طور مطلوب انجام دهد،  
روند پیر شدن مغز را آهسته می کند. 
 

به گفته محققین تحقیقات نشان میدهد مغز افراد سالمی " 

که قلب تنبـلی دارند،  

به طور متوسط دو سال پیرتر از مغز افراد دیگر است.

این ارتباط ؛ 

در افراد جوان تر ۳۰ تا ۴۰ ساله که قلب سالمی داشتند ؛ 

 

و همچنین افراد پیرتر مبتلا به بیماری قلبی دیده شد. 

حجم پایین تر خونی که از قلب پمپ می شود ممکن است ، 

جریان خون به مغز را کاهش دهد که در این وضع اکسیژن و  

مغذی های کمتری به سلول های مغز می رسد.

متخصصان می گویند:  

فعالیت قلبی افراد تا حدودی ثابت است، 

به این معنی که : 

اگر پایین باشد به سختی می توان آن را عوض کرد ؛ 

مگر آنکه فرد به طور فشرده ورزش کند.

محققان برای داشتن قلب سالم و در پی آن مغز جوان،  

ورزش کردن و تغذیه صحیح را توصیه می کنند.

پژوهشگران همواره ، 

 

 

 

به ارتباط مستقیم عملکرد قلب و مغز تاکید می کنند...

شتر دیـدی ؟ نـه جـا پـاشم نـدیـدم!

اگر یک نفر از رازی خبردار باشد و بروز دادن آن، 

باعث زحمت و گرفتاری خودش با دیگری بشود به او می‌گویند: 

شـتر دیــدی نـدیـدی.

‌گـویـند: سـعدی از دیاری به دیار دگر می‌رفت.  

در راه چشمش به جای پای یک مرد و یک شتر افتاد . 

که از آنجا عبور کرده بودند.  

  

 کمی که رفت جای پنجه‌های دست مسافر را دید . 

که به زمین تکیه داده و بلند شده، پیش خود گفت:  

«سوار این شتر زن آبستنی بوده...»  

بعد یک طرف راه مگس و طرف دیگر پشه به پرواز دید . 

پیش خود گفت:  

« یک لنگه بار این شتر عسل، لنگه دیگرش روغن بوده »  

باز نگاهش به خط  راه افتاد دید : 

علف‌های یک طرف جاده چریده شده و طرف دیگر نـَـه " 

گمانش برد: « شتریک چشم کور، یک چشم بینا داشته »

از قضا خیالات سعدی همه درست بود . 

و ساربانی که از مقابلش گذشته بود به خواب می‌رود . 

و وقتی که بیدار می‌شود می‌بیند شترش رفته.  

او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید:  

« شتر مرا ندیدی؟ »  

سعدی گفت: « ترا شتر یک چشم کور نبود؟ »  

مرد گفت: « آری » گفت:  

« یک لنگه بار شتر عسل، لنگه دیگرش روغن نبود؟ » 

گفت: « آری » گفت: «زن آبستنی بر شتر سوار نبود؟ »  

گفت: « چرا »  

سعدی گفت: « من ندیدم! »  

مرد ساربان که همه نشان‌ها را درست شنید . 

اوقاتش تلخ شد و گفت: 

  

    

«شتر مرا دزدیده‌ای همه نشانی‌ها نیز صادق است.»  

بعد با چوبی که در دست داشت شروع کرد سعدی را زدن.  

سعدی تا خواست بگوید ، 

من از روی جای پا و علامت‌ها فهمیدم ، 

چند تایی چوب ساربانی خورده بود،  

وقتی مرد ساربان باور کرد . 

که او شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت.  

سعدی زیر لب زمزمه کرد و گفت: 

  

سـعـدیـا چـند خـوری چـوب شترداران را   

تــو شـتر دیــدی ؟ نـَه جـا پـاشم نـدیـدم!

شخـصـیتــــ قـلبـــ را...

ز یـــبـائـــی  "  
 
   
چـشـم " را مـجـذوب مـی کــند. 
  
امـــا :  
 
 شخـصـیتــــ ؛ قـلبــــ" 
   
را بـه تـسخیر در می آورد...